هروقت یکی از کارهایم تمام میشود، دلم برای اینجا تنگ میشود. دوست دارم بیایم و چیزکی بنویسم. بعد به این فکر میکنم که چه بنویسم و نمیدانم. یاد بچههای کلاس میافتم. آن زمان که میگویند: «خانم باید موضوع بدین تا ما بنویسیم. بدون موضوع خیلی سخته.» و راست میگویند. چندتا تصمیم کوچک برای دو ماه و نیمِ زمستانیام گرفتهام. اما همین که به تصمیمها نگاه میکنم، تنبلی کتّ کلفتم خودش را نشان میدهد. با خودم میگویم کاری که قرار است ناتمام بماند همان بهتر که شروع منبع
درباره این سایت