دست و دلم به نوشتن نمیرود و به هیچ کار دیگری. گزارشها را باید تا سه روز دیگر تمام کنم و بعد میماند تمام کردن یک کار دیگر که بوی نا گرفته است. روزهایم نمک ندارند. بیمزگی لزجی زیر پوست این روزها خزیده است و هی از پوسته دور و به هسته نزدیکتر میشود. همین چند خط را نوشتم و دیگر حرفی برای نوشتن نیست آنچنان که حرفی برای گفتن. همه چیز را تمام میکنم و میدانم این تمام کردنها بیوقت است. میان آغاز و پایانهایم سه خط فاصله است، سه دقیقه. تمام ,حرفی برای منبع
درباره این سایت