داشتم به تمرین‌های نوشتن سر و سامان می‌دادم. برای این فصل تمرکز کرده‌ام روی خوب دیدن.

گاه هنگام نوشتن متوجه می‌شوم که چقدر ناقص دیده‌ام. انگار وقت کم دارم و میان این بدو بدو کردن‌ها وقتی نمی‌ماند برای یک دل سیر دیدن. و می‌دانم این بهانه است.

مثلا دارم داستان می‌نویسم و می‌رسم به یک میز. قصدم این نیست جزء به جزء میز را بنویسم و بعد آن نقد مشهور را بشنوم که: «ننویس! نشان بده» بحث سر این نیست. می‌خواهم به ویژگی‌ای از آن میز اشاره کنم که تازه است. که خاصِ میز داستان من است ولو یک جملۀ نیم‌خطی. و بعد می‌بینم نه! هیچ‌کدام از میزهای دور و برم را خوب ندیده‌ام. نکاویده‌ام. و حالا توی سرم یک خاور میز است که همه شبیه همند.

یک زمانی تمرینی داده بودم به بچه‌های کلاس دوم سوم دبستان. خواسته بودم بروند و با دقت به چهرۀ پدر و مادرشان زل بزنند و ببیند چه چیزها را تا به حال ندیده‌اند و همان‌ها را بنویسند. و بچه‌ها نوشتند. از خال‌های ریز، لکه‌های کمرنگ، خط‌های ریز اینجا و آنجای صورت، ابروهایی پهن‌تر یا باریک‌تر از آنچه فکر می‌کردند، مژه‌های بلند یا کوتاه و .

بعدها این تمرین را کنار گذاشتم. با خودم گفتم نکند مادرها و پدرها غمگین شوند از آن همه نادیدنی که حالا دیدنی شده‌اند. ناراحت شوند از این به رخ کشیدن‌ها و دلشان بگیرد از آنچه خودشان توی خلوتشان می‌دیدند و می‌دانستند و حالا دیگرانی هم دیدند و دانستند.

چند وقت پیش که دوباره روی طرح‌های خوب دیدن تمرکز کردم، دستی به سر و روی این طرح کشیدم. این‌بار روی زیبا دیدن‌ تمرکز کردم. از بچه‌ها خواستم آن چیزهای زیبایی را ببینند که قبلا به چشمشان نیامده بود.

دارم فکر می‌کنم به اینکه باید این نگاه را تقویت کنم. هم خودم و هم کودکان و نوجوانانم. باید بسیار طرح بنویسم برای اینکه برسم و برسیم به این نگاه. به اینکه قشنگی‌های خانه‌هامان، لباس‌هامان، آدم‌های دور و برمان و داشته‌هامان را ببینیم.

طرح‌ها را می‌نوشتم و وَر دیگر ذهنم می‌گفت: «این روی نگاه نقّادانه‌شان تأثیر نمی‌گذارد؟ در بلندمدت چشم‌هاشان را بسته نگاه نمی‌دارد؟ این زیبایی دیدن افراطی به ساده‌لوحی پهلو نمی‌زند؟»

به آن ورِ ذهنم گفتم: «زیبایی‌ها را می‌بینیم و به واقع‌بینی هم می‌رسیم. بچه‌ها به مرور تلخی‌ها و زشتی‌ها را می‌بینند. سقف خرابی که چکه می‌کند و جیب خالی پدر و مادرشان را که پول تعمیر ندارند، دندانی که خراب است و قرار نیست به این زودی‌ها درمان شود، لباس‌های گرم و زیبایی که خیلی دور است. بچه‌ها این‌ها را می‌بینند. امروز درد ِزیستن پررنگ‌تر است انگار. نشان دادن زیبایی‌ها که نفی و پنهان کردن و سرپوش گذاشتن روی زشتی‌ها نیست. رسیدن به تعادل است. و نگاه نقادانه هم مگر چیزی جز این است؟ دیدن سره و ناسره»

حرف‌های هیچ‌ور قانعم نمی‌کند. رگه‌هایی از راستی و درستی در هرکدامشان هست. رگه‌هایی از زشتی و زیبایی در زشتی و زیبایی.

زیبایی ,دیدن ,بچه‌ها ,اینکه ,حالا ,تمرکز منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

انجمن بانوان هنرمند مهگل نمایندگی جنرال الکتریک دانلودستان طراحی سایت / سئو سایت گروه تخصصی محصولات ارگانیک اکسیر rowingne shop